کد مطلب:148602 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

حضرت علی اکبر، جوانی همانند پیامبر
حضرت علی اكبر علیه السلام در روز 11 شعبان سال 33 هجری در مدینه بدنیا آمد و در سن 28 سالگی در كربلا روز عاشورای سال 61 هجری به شهادت رسید. بعضی در مورد عمر شریف او مطالب دیگری گفته اند [1] و معروف آن است كه او در هنگام شهادت، هیجده سال داشت.

او از نظر سن بزرگتر از امام سجاد علیه السلام بود و از نظر ظاهری و باطن آیینه ی تمام نمای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود و شایستگی آن را داشت كه پس از امام حسین علیه السلام به مقام امامت برسد، ولی تقدیر الهی، امامت حضرت سجاد علیه السلام بود.

از كمال او این بس بود كه امام حسین علیه السلام هنگام فرستادن او به میدان، عرض كرد: «خدایا بر این قوم، گواه باش كه بسوی آنها شخصی رفت


كه شبیه ترین مردم در ظاهر و باطن و منطق به پیامبر صلی الله علیه و آله بود و هرگاه مشتاق دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله می شدیم به جمال او نگاه می كردیم.» [2] .

و طبق روایتی مردم مدینه نیز هرگاه مشتاق دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله می شدند، نزد علی اكبر آمده و به تماشای سیمای رعنای او می پرداختند. [3] .

او هشت سال با جدش امیر مؤمنان علی علیه السلام و 19 سال با امام حسین علیه السلام و پدرش بود.

باز از كمال او اینكه: روزی معاویه به حاضران گفت: بگویید ببینم امروز چه كسی سزاوار خلافت است، آنها چاپلوسی كرده و گفتند: «كسی سزاوارتر از تو نیست،» گفت: چنین نیست بلكه علی بن الحسین (علی اكبر) سزاوارتر به این مقام است، او شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله است و در او شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و جمال و بزرگواری ثقیف دیده می شود. [4] .

از شجاعت او اینكه: وقتی كه همراه كاروان حسینی بسوی كوفه می آمدند، عقبة بن سمعان می گوید: از منزلگاه «قصر بنی مقاتل»، حركت كردیم، هنگام حركت، لحظه ای امام حسین علیه السلام را خواب


فرا گرفت و سپس بیدار شد و سه بار فرمود:

«انا لله و انا الیه راجعون - و الحمدلله رب العالمین.»

علی اكبر نزد پدر آمد و عرض كرد: فدایت شوم چرا آیه ی استرجاع و حمد خدا را خواندی؟! (با توجه به اینكه معمولا این آیه را هنگام خطر می خوانند.)

امام فرمود: لحظه ای خواب مرا فرا گرفت، در این هنگام سواری را مشاهده كردم كه گفت: این كاروان می رود ولی مرگ دنبال آنان می آید، دانستم كه آن قوم ما هستیم كه مرگ به سراغمان می آید.

علی اكبر عرض كرد: «آیا ما بر حق نیستیم؟»

امام فرمود: «سوگند به خدایی كه بندگان بسوی او برمی گردند آری ما برحقیم.»

علی اكبر گفت: «اذا لا نبالی ان نموت محقین؛ در این صورت باكی از مرگ در راه حق نداریم.»

امام فرمود: «خداوند به تو پاداشی بدهد كه بهترین پاداش پدر به پسرش باشد.» [5] .

علی اكبر علیه السلام داری همسر و فرزند بود، نام پسرش «حسن!» بود، لذا او را ابوالحسن گویند.

مادر علی اكبر «ام لیلی» نام داشت، ام لیلی نام دختر میمونه دختر


ابوسفیان بود [6] و به این حساب، در روز عاشورا وقتی كه علی اكبر به میدان رفت، شخصی از دشمنان فریاد زد: «تو با امیر مؤمنان یزید خویشاوندی داری، اگر بخواهی به تو امان می دهم.» در پاسخ فریاد زد: «خویشاوندی رسول خدا صلی الله علیه و آله سزاوارتر است كه رعایت شود.»

از سخاوت و بزرگواری علی اكبر اینكه: او را از افراد «نارالقری» (آتش روشن كن قریه ها) می خواندند، این از آن جهت بود كه: شبهای تاریك در بیابان، آتش برمی افروخت، تا اگر درمانده و بینوایی راه را گم كرده و در بیابان سرگردان است، بسوی نور آتش بیاید و مهمان او شود.

و در میان اهل بیت علیه السلام هیچ كسی به این كار نسبت داده نمی شد. [7] .

و این ماجرا حاكی از روح بزرگواری و مهر و محبت او نسبت به مستمندان است، بهتر این است كه از قول سعدی بگوییم:



كس درنیامده است بدین خوبی از دری

هرگز نیاورد چون تو فرزند، مادری



از كمال او اینكه: هنگام شهادت (چنانكه خاطرنشان می شود) پدر را تسلی خاطر داد و عرض كرد: «پدر جان اكنون از دست جدم از آبی سیراب شدم كه با آشامیدن آن دیگر تشنگی نیست.» [8] .


به هر حال علی اكبر چون جدش حیدر كرار، در میدان پیكار، بر دشمن حمله می كرد، گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاهی به قلب لشگر، حمله های قهرمانانه كرده و مثل مور و ملخ، دشمن را بر زمین می ریخت، كه صد و بیست سواره را كشت، در حالی كه شدت تشنگی بر او چیره شده بود با این حال نزد پدر آمد و طلب آب كرد، حسین علیه السلام با دیدار جوانش، اشك ریخت، زبانش را به زبان او گذاشت، و انگشترش را به او داد تا به دهانش بگذارد و به او فرمود: «امیدوارم به دست جدت سیراب شوی كه بعد از آن سیرابی، دیگر تشنگی نیست.»

علی اكبر با خوشحالی از این بشارت بسوی میدان رفت و همچنان چون قهرمان قهرمانان جنگید، سرانجام بدنش پر از زخم شد و خود را بر روی یال اسبش انداخت، دشمنان بدن عزیز او را قطعه قطعه كردند، صدا زد: سلامم بر تو ای ابا عبدالله، همین جدم است كه اكنون مرا سیراب كرد.

امام حسین علیه السلام خود را به علی اكبر رساند، صورت پراشكش بر صورت خونین علی اكبر گذاشت و فرمود: «علی الدنیا بعدك العفا؛ بعد از تو خاك بر سر دنیا.» [9] .

جالب اینكه علی اكبر نخستین فرد از بنی هاشم بود كه به میدان


رفت و شهید شد و در زیات ناحیه ی مقدسه، امام هادی علیه السلام نخست از او یاد كرده و چنین می فرماید:

«سلام بر تو ای نخستین شهید ازنسل برترین عصاره از عصاره ی ابراهیم خلیل علیه السلام درود بر تو و بر پدرت كه درباره ی تو گفت: خدا بكشد قومی را كه تو را كشتند، فرزندم چقدر آنها جسارت و اهانت به پیشگاه خدا و حرمت حریم رسول خدا صلی الله علیه و آله كردند، بعد از تو خاك بر سر دنیا... و در پایان، امام هادی علیه السلام می فرماید: «از درگاه خداوند همنشینی تو را در خانه ی جاوید آخرت می خواهم و از دشمنانت بیزاری می جویم و سلام و درود و رحمت و بركات خدا بر تو باد.» [10] .


[1] فرسان الهيجاء، ص 988.

[2] مقتل الحسين، مقرم، ص 112.

[3] روضةالشهداء ص 337.

[4] فرسان الهيجاء، ص 297، به نقل از ابوالفرج اصفهاني، نظر به اينكه علي اكبر نوه ي دختري خواهر معاويه به نام ميمونه بود (زيرا علي اكبر فرزند ام ليلي دختر ميمونه بود) معاويه او را وارث سخاوت بني اميه خواند.

[5] علي اكبر، ط نجف، ص 72، فرسان الهيجاء، ص 299 به نقل از ابو مخنف - تاريخ طبري، ط ليدن، ج 7، ص 306.

[6] بنابراين معاويه، دايي مادر علي اكبر (ع) بود.

[7] فرسان الهيجاء، ج 1، ص 297. به نقل از نامه ي دانشوران.

[8] تاريخ طبري، ج 6، ص 265 - مقتل الحسين مقرم، ص 315.

[9] تلخيص از مقتل الحسين مقرم، ص 308 تا 315 (به نقل از مدارك متعدد).

[10] بحار، ج 45، ص 65.